چقد قاطی پاتیه روزای الناز بانو

اصلا یادم نبود دفعه آخر کی پست گذاشتم ک کامنتای بانوی تیرماهی عزیزو خوندم دیدم نزدیکه تقریبا یکماهه ننوشتم:(((((
فک کنم الان با ی الناز بانو کم انرژی روبرو هستین ک حال نداره
مرسی دوستای گلی ک جویای حالم بودن
 راستش اوایل خرداد تا یک هفتشو تو نت از هر روز یک کلمه نوشتم تا یادم بمونه  ولی اگه شما یادتون اومد منم یادم اومد. خخخخخ
.
.
.
.
الان فقط مهمونیای رمضون یادمه
انتخابات یادمه.
و این آخرا هم مریضی پسرم.
شروع اسهال و تب چند روزه و دفع خون و آزمایش و کاشف بعمل اومد ک پسرم آمیب داره... یک نوع انگل بسیار قوی ک از مواد آلوده و غیرتمیز میاد... بیشترین احتمالم اینه که آب شیر مریضش کرده... چون چند دفعه شیشو با آب شیر پر کردم... دکتر گفت فقط آب جوشیده بده.
هیچی دیگه کلی عذاب وجدان دارم ک کاش دستم میشکست ولی آب شیر ب بچم نمیدادم.
بیست و یکروز طول درمانشه یه قرص و یه شربت... دیگه نگم تا قرصو بهش میدیم چه قشقرگی به پا میکنه... این قرص اصلا تو آب حل نمیشه یعنی میشه ها ولی ته نشین میشه و میمونه تهش.
دکتر گفت اگه یکدونه اشم ندی باز مریضی برمیگرده.
الان فعلا اینا یادمه
این ماه درس خوندنم کم بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد