کادوهای شب یلدای من از طرف مامانم:
یه پالتو شنل مانند برای خانوم حامله ک من باشم، یک بلوز نباتی زمستونی، تونیک صورتی با ست شال و کلاه
مادر شوهرمم 200 تومن پول داد بهم. مامانمم یه بلوز به مادرشوهرم داد.
کادوهای مامانم اینا به علی:
کاپشن، شال کلاه و دستکش و جوراب. آجیل، یک سبد پر میوه های مختلف و ناب و هندونه، شیرینی، پشمک، بستنی خشک و باقلا.
چون آسانسور خونمون پلمپ شده گفتیم بیایم خونه مادرشوهر چله بگیریم...من ک هفت طبقرو نمیتونستم برم بالا با این شرایطم...دیروز صبح تلفنی به مامان گفتم بیاین اینجا...دیدم مامانبزرگم اینا پرش کردن که رسم نیست مادر پدر دختر چله ببرن و قرار گذاشته بودن خواهرم که بیست سالشه با خالم که همسن منه وسایلارو بیارن. و ..مامانم اینا برن خونه مامانبزرگم...من ک همون اول فهمیدم مچ مامانو گرفتم گفتم اینا حرف خودت نیست.
گفت به شرطی میایم ک خواهر شوهراتم بیان...اومدم دونه دونه شماره خواهرشوهرامو گرفتم دادام مادرشوهری همرو دعوت کرد...خواهر 1 از اول قرار بود بیاد...خواهر 2 خونه پدرشوهرش دعوت بود ولی بخاطر ما نرفت اونجا و اومدن...خواهر 3 مریض بود نشد بیان...خواهر 4 هم اومد...خواهر 5 هم که تهران هستن.
منم با لبی گشاده و خندان زنگ زدم به مامان ک همه میان شمام باید بیاین. تا شب همش استرس داشتم طفلی این نینیم چی میکشه از دست مامانش...میگفتم نکنه مامان بابا چیزی بگن بد شه. خداروشکر همه چی عالی بود عالی در حد لالیگا... هخیلی خیلی خوش گذشت. خواهرشوهرام ک خیلی مهربون تر تر شدن نذاشتن من دست به سیاه سفید بزنم از بس نذاشتن ک مامان خودش خجالت میکشید میگفت خسته شدین به منم اشاره میکرد پاشو کمک ولی خب نمیدونست ک اینا همیشه اینطورین من هیچوقت پانمیشم. اما باید تو مراسمای بچه هاشون حتما جبران کنم. فک کنم همجین مهمونیهای دوطرفه بیشتر لازمه تا مامان بابام بفهمن من اینجا چقد راحتم و اذیت نمیشم و خوشبختم.
پلاک ماشینمونم دیروز تحویل دادن و بسی خوشحال شدیم. ماشین قبلیرو به شوهرخالم فروختیم هر روز یه دبه درمیاره شاید ازش پس بگیریم گیجمون میکنه.
شوهر خواهرشوهر4 قرار شد برا من کفش زمستونی بدوزه بیاره...واسه مامانو امروز بردیم دادیم بعنوان کادو خیلی قشنگ بود.
راستی رسم شما چجوریه؟ طرف علی جون هم باید وسایل بخره؟ تو ما ک رسم نیست.