حس من

پست قبل 22 تا بازدید کننده داشتم... پنج تا نظر

من یه مدت تقریبا از ماه نهم بارداری تا همین چندماه پیش عضو نی نی سایت بودم... فقطم بخاطر دو سه تا تاپیکش میرفتم سایتش... یکی همسرداری... یکی روشهای جذاب برای زندگی... یکی هم راجع ب قانون جذبو انرژی مثبتو شکرگزاری سر میزدم و واقعا این موضوع آخری خیلی رو من اثر داشت ولی متاسفانه تو بیانش مشکل دارم ولی همسری هر از گاهی چیزی از حرفام میفهمه... کتاب محدودیت صفر و ارتباط با خدا و هنر زن بودن و قدرتو خوندم... عالی بودن.

خب اینارو چرا گفتم؟؟ گفتم ک یادم بمونه از حس شکرگزاری نیام بیرون... گفتم ک قدر خوشبختیمو بدونم... متاسفانه نمیتونم اینجا توضیح بدم این موضوع هارو چون حتما مخالفایی پیدا میشن... فقط مینویسم تا تخلیه شم..

الان دفتر شکرگزاریمو برداشتم و توش نوشتم... از همه چی... حس کردم زیر دوش آبم و تمام حس های منفی شسته میشه و میریزه پایین و میره... سبک میشم... تمرکزم برای درس زیاد میشه... من میرسم ب اون چیزی ک میخوام و شکی درش نیست.

خونرو باید فردا مرتب کنم وقتایی ک نامرتبه من بهم میریزم و تمرکز ندارم واسه درس

تو این یکماه هر هفته یکدفعه عشقم بمن گوشزد کرده ک خونرو تمیز کن... میدونین تمیز ک کثیف نیست... فقط ریخت و پاشه... بعدشم منم الکی ناراحت شدم ک ب پسرک برسم درسم بخونم... خونه جمع کنم باید از درس بزنم و همسری هم میگه نخیر باید برنامه بریزی ولی نمیشه بابا نمیشه... میفهمی!!! خخخخخ


غذام ک حرفشم نزنید ناهار هیچوقت درست نمیکنم هر چی یخچال باشه یا از شام بمونه میخورم یا عشقم ناهار برام میاره یا زود بیاد اگه میپزه برام البته گفته ب هیشکی نگم... شامم ک از هفت شب هفته سه یا چهار دفعه میپزم و عشقم گفت اصلا غذا پختن مهم نیست حلش میکنم ولی خونه باید تمیز باشه... الان خیلیاتون تو دلتون میگید... واه واه دختر پس تو تو خونه چیکارا میکنی؟!!!

والا تو خونه ما هیچ چیزی وظیفه هیچکس نیست... شستن ظرفها هر کی دوس داشت و وقت داشت... غذا پختنم همینطور و ایضا غذای حاضری... لباس تو ماشین انداختن و شستن سرویس بهداشتی و حتی خونه جمع کردنم شریکیه ولی چون همسری حوصلش نمیکشه میگه این دیگه کار خودته... اینا زوری نیستا... قانونم نیست... همینجوری از اول زندگیمون این مدلیه و همسری خودشم دوس داره

و اینکه عشقم میبینه من کمک ندارم واقعا اسباب کشی کردیم وقتی شش ماهه باردار بودم خودمو همسرم فقط... مهمون میاد میره... کار عید... مریضی خودم و پسرک باز من و عشقم... بعد تولد پسرک دید واقعا دست تنهام و جقد ب مامانم اصرار نیومد... من علیرو بدون کمک بزرگ کردم و واقعا هم سخت بود خیلی سخت.

خب عاقا کجا بودیم...آهان گفتم ک تو این یکماه چهار بار عشقولی ب من گوشزد کرد ک خونرو مرتب کن... والا من دیشب خونم دسته گل بود ولی امروز انگار بمب ترکیده... بعدش منم هی ابراز ناراحتی کردم ک من اصلا درس نمیخونمو تو حمایتم نمیکنیو فلان فلان و در یک حرکت انتحاری کتاب 388 صفحه ایمو که 260 صفحشو خونده بودم با کمال اشتیاق بردم گذاشتم قفسه کتاب و باهاش وداع کردم... خوش و خرم اومدم ک همسری همسری میخوام بشم کدبانو همیشه خونه تمیز همیشه غذا حاضر ولی درس تعطیله... گفت ن نمیشه... هی گفت من قبول نکردم...

رفتم با کمال میل براش چایی بیارم... دیدم ی شاخه گل رز از رزای گلدون رومیزش برداشته گذاشته لای کتاب و میگه تقدیم با عشق... بگیر بخون و تلاش کن. با ی نگاه خوب و خواستنی ک دلم نیومد قبول نکنم

این برای من ی دنیاااااا خوشبخته

نظرات 11 + ارسال نظر
بانوی تیر ماهی سه‌شنبه 23 خرداد 1396 ساعت 12:55

چرا آپ نمیشی ؟

عزیزم مرسی ک جویا هستی
پسرم مریض شده مشغول اونم. ان شالله زود میام

بانوی تیر ماهی سه‌شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 19:00

چرا آپ نمیشی ؟

وای عزیزم مرسی ب یادم بودی
هم نت نداشتم چند وقت هم سرم شلوغ بود. زود میام.
فداااااات

باران دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت 04:15 http://hezaro1shabebarane.mihanblog.com

سعی کن برا همه کارات برنامه ریزی داشته باشی اینجوری به همش میرسی واقعا همسر خوبی داری که این همه بهت کمک میکنه هر مردی اینکارو نمیکنه

تمام سعیمو میکنم... ان شالله
مرسی عزیزم

زهرای سعید چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت 18:15

چه عالی کار خوبی میکنی
شکرگذاری واقعا خیلی تاثیرات مثبت داره

بله خیلی زیاد

بیضا سه‌شنبه 2 خرداد 1396 ساعت 14:54 http://mydailydiar.blogsky.com

الناز عزیزم چند تا پست آخرت رو یکجا خوندم الهی همیشه شاد و خوشبخت باشی بزنم به تخته واقعا حض کردم ازین زنده گی قشنگت و اینکه اینقد خوشحال استین الهی با پسرکت همیشه شاد و سلامت باشین عزیزم و همچنین موفق.

وااااای مرسی عزیزمممممم
فداتشم همچنین شما

سما یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 ساعت 20:35 http://www.zendegiyaniin.blogfa.com

این موضوع که کی چه کاری رو انجام میده کاملا موضوعیه که به خودتون ربط داره اونجور زندگی کنین که دوست دارین و مطمین باش من نمیگم واه واه پس تو چیکار میکنی چون خودمم از اون دخترایی هستم که کلا با کار خونه مشکل دارم الی و این موضوع غذا درست کردنم که دیگه خودت در جریانی فقط چون ورزش میکنم نمیتونم هر چی بود بخورم یا غذای بیرون بخورم بخاطر شکم خودمم شده باید آشپزی کنم

از دست تو سما
بخدا خیلی خوبه ک انقد آشپزی میکنی خوشبحالت
من انقد دوس داشتم مثل مامانم کدبانو بودم همه چی میپختم ولی انگار بخش آشپزی مغزم کار نمیکنه

سما یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 ساعت 20:16 http://www.zendegiyaniin.blogfa.com

سلام الی ایوللللللللل چنتا پست برم بخونم بیام

اسما شنبه 30 اردیبهشت 1396 ساعت 22:06 http://www.chatdana.blogfa.com

چه خوبه قانونتون .اما میدونی من خودم تا کل خونه رو جمع نکنم جارو نکشم ظرفا رو هم تموم نکنم اصلا یه صفحه هم نمیتونم بخونم ‌.اخلاق بدیه دیگه از کار خونه خسته و کوفته میشینم پای درس بعدش هم غذا پختن ...
من نی نی سایت رو میخونم ولی عضو نیستم اطلاعات خوبی میده به ادم .
شوهر من هم فقط ظرف شستن بلده جارو کشیدن رو که طوری میکشه بعدش من خم یه بار میکشم جمع جور کردن وسایل هم که زیاد خوش سلیقه نمیذاره سر جاش

منم اگه با خونه نامرتب بخونم نصفش یادم میمونه فقط...والا
شوهر منم اوایل هیجی بلد نبود... کلا باید لیوان آبشم میدادی دستش در این حد یعنی.. بعدش انقد از کاراش تعریف کردم و تایید کردم ک خودبخود جوری کار میکرد ک من دلم میخواد

راضیه شنبه 30 اردیبهشت 1396 ساعت 19:28

اینقدهمسریت اصرار میکنه درس بخون خب بشین بخون دیگه با تنبلی وداع کن
خیلی خوبه همه کارا دونفره باشه
همیشه آدم باید شکر گذار باشه خیلی عالیه ک تو واسه خودت دفتر شکر گذاری داری ایده جالبی بود آفرین وموفق باشی همیشه

وااای مرسی ک تشویقم میکنین... دارم میخونم
شکرگزاری آره عالیه... کلی انرژی مثبت میگیره آدم و کلی برکت تو زندگیش زیاد میشه

بانوی تیر ماهی شنبه 30 اردیبهشت 1396 ساعت 11:46

چقدر خوب که این همه مطالعه میکنی و این همه همسرت مشوق تو هست برای درس خوندن

ان شاالله که همیشه کنار هم خوشبخت و شاد باشید

اما خب با درس و بچه بنظرم خونه داری سخته همسرت هم که این همه کمک حالته پس درس بخون


مرسی گلم همچنین شما
آره دیگه یا باید خونه تمیز باشه یا باید درس خوند
رو چشم ... مرسی ک همتون بهم انگیزه میدید

الی بانو شنبه 30 اردیبهشت 1396 ساعت 04:39 http://range-zendegi.blog.ir

وای عزیزم درکت میکنم وقتی میگی خونه رو تمیز کن میدونم چطوریه منم وقتی خونه ریخت وپاش بسه و بعضی چیزا سر جاسون نباشه اعصابم خرد میشه و غر میزنم دیگه نهایت لطف شوهری اینه که دخملی رو سرگرم گنه تا من تمیز کنم کمکم خوب چون چند باری منو تا مرز دیوونگی برد از بس فس فس میکرد قیدشو زدم
هیچی بهتر از این نیست که یه مرد شکم پرست نیست منم از ابین نعمت بهره بردم
و واقعا درس که عالیه همسری بعضی وقتا میگه من مانعت شدم درستو بخونی حالا هم شرایطش جور نمیشه ولی خوب من دلداریش میدم خدا خیلی بزرگتر از این حرفاس تو راهت موفق باشی عزیزم
واقعا تنها بزرگ کردن خیلی سخته تا اینکه یکی کمک حالت باشه

آخیش پس تنها نیستم

آره واقعا ... برا من سخت ترین کار دنیا غذا پختنه
من میگم اگه وقت باشه تا جاییکه میتونه انسان درس بخونه ولی متاسفانه اینجوری نیست همیشه
اوهوووووم...خیلی سخته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد