غافلگیرانه

 اومدیم عیادت دخترعمه علی تو خونشون با مامان علی... نه از زیرمانتوم لباس مناسب پوشیدم نه داروهامو برداشتم...اینا تعارف کردن مامان علی هم گفت بمونیم ناهار... کاش از قبل به من میگفت احتمال داره بمونیم شاید من ی برنامه دیگه ای داشتم...من اصلا آماده نیستم معذبم اینجا...بااین شلوارم نشستن برام سخته حداقل سارافون ورمیداشتم.
مثلا اومدیم مریض بببنیم...مریض خودش پاشده غذا میپزه...من ک خجالت میکشم...گناه داره بیچاره همه جاش درد میکنه از ظاهرش معلومه حالش خیلی بده. بنظر من موندن ما صلاح نبود چون خیلی حالش بده.