الناز بانو وراج میشود

خب خدمت دوستان عارض شم که اینجانب  یک عدد  بانوی سخت کوش هستم ک از کمر افتادم واقعا خدا فندقمو حفظ کرده از بس کار کردم چند روزه دیگه وقت نمیکنم زیاد باهاش حرف بزنم فقط شبا یکم باهاش بازی میکنم وقتی مطمئن میشم تکون میخوره راحت میگیرم میخوابم...بیچاره علی جونم کارای سنگین و مردونه رو میکنه ولی تمومی نداره کارا ک....دم عیدی کلی کار داریم...پریروز با خواهرم رفتیم بازار براش خرید عید کردیم منم واسه خونه عشقمون گل و گلدونو چندتا چیز میز خریدم...بازار خیلی شلوغ بود منم ک سختمه تندتند را برم در عرض دو ساعت ک کلا تا حالا بی سابقه ست خریدا تموم شد و فرتی برگشتیم خونه ما...غذا خریدیم آوردیم خونه خوردیم تا شبم خواهرم کمکم کرد.

.. هفت سینمم درست کردم فقط یکم ناقصه ..سبزه عدس گذاشتم هنوز علی براش ظرف نگرفته.سکه و ماهیمم مونده.


حالم خوبه..حالمون خوبه...سرشار از انرژی... ولی هتوز سردرگمم میخوام زود همه چی سرجاش باشه از بس هولم الکی استرس میگم...مثلاسرانگشتی ک حساب میکنم انگار سه ماه دیگه وقت بدنیا اومدن گل پسرمونه...یکی از دوستای دوران راهنماییم دیروز فارغ شده خوش بحالش الان نی نیش پیششه... یه لحظه ک فک میکنم استرس میگیرم...علی بفهمه استرس دارم ناراحت میشه ولی دست خودم نیست...نگران نی نینم...نگران رفتار مامانمم نکنه بیاد اینجا بد رفتار کنه علی ناراحت شه دلخوری پیش بیاد... نکنه اونموقع ک از علی دورم حواسش بهم نباشه...آخه اگه من کنارش نباشم علی زود ناراحت وبهونه گیر میشه. بخدا توکل. البته استرسم جزئیه ها چون مراعات حال نینیرو میکنم.
امسال نشد واسه آبجیای علی عیدی بگیریم ایشالا از سال بعد برا همشون عیدی میخرم. امروز عیدی مامان علی رو میدیم چقد دوس داشتم همراه پول ی کادوی دیگه ایم براش میگرفتم بابت تشکر از همه کارا و لطفاش. مامان علی حتی ب روشم نیاورد ک چرا مامانم اینا موقع اسبابکشی نبودن. 


رنگ موهام چهارتا شده...مشکی...لایت روشن و زمینه طلایی...ی تیکشم نمیدونم چرا قهوه ای...بنظر خودم ک خیلی شلخته شده قیافم.

دیشب با علی پینگولی تصمیم گرفتیم دو فروردین بریم تهران...آخ جوووون ... فقط عید دیدنی خونه بابام و مامان بزرگم میریم و آبجیای علی... خاله و داییهامو حذف کردم بی شعورا فقط منتظر نشستن تا ببینن من مشکل دارم یا نه... سر فیلم عروسی ک بردم خونه مامانبزرگم اونارم دعوت کردم تا بیان همچین ادا درآوردن و شدن برج زهرمار ک نگو...هر چی ازشون دور باشم بهتره. حسودااااا

راستی علی عزیزم تازه خوب شده اول با یه بدن درد و مسمومیت حالش بد شد رفت دکتر...فرداش رفته بود خونه قبلیمونو تحویل بده جوهرنمکو با وایتکس قاطی کرده بود خودشم از اون محیط خارج نشده بود پنجره ها و درهام بسته بوده... خدا به هممون رحم  کرده ب من ب نی نی ب مامانش...اگه دوستش نمیرسید معلوم نبود چه بلایی سر عشقم میومد...دکتر براش سرم نوشت تا دیروزم نفس تنگی داشت...وقتی رفتم دیدم نمیتونه نفس بکشه دکتر ماسک اکسیژن زده بهش میخواستم اونجا بمیرم چون من شرایطم اینجوری بود همسری تنها رفته بود خونه..مرد من ایشالا سایت همیشه برسر من و نینیمون باشه. دوستان توروخدا مراقب باشین چند نفر اینجا موادضدعفونی کننده باعث مرگشون شده.
نظرات 10 + ارسال نظر
سمیرا جمعه 28 اسفند 1394 ساعت 12:34 http://http:/www.salira-93.blogfa.com

خونه ی جدیدتون مبارکه انشالا با دلخوشی توش زندگی کنین
خداروشکر بخاطر سلامتی همسرت...
راستی الناز ماه چندی؟
سال خوبی و پربرکتی داشته باشین عزیزم

مرسی گلم
فدات مامان ناز
ماه 6. فک کنم 24هفته و سه روز اینا
همچنین شما گلم.

خآنوم چی پنج‌شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 00:41

یعنی کی میاد اون روزی ک عکس نی نی خوشگلت و بذاری من ک بی صبرانه منتظرم

واااای فک کن به به اگه اون روز بشه چی میشه

موژان چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 20:06 http://zendegyema.persianblog.ir/

وای خدا رو شکر آقاتون چیزیش نشده ایشالا تنتون همیشه سالم باشه عزیزم... نگرانی در مورد رفتار مامانت با همسرت هم کمتر کن عزیزم خوبه که همسرت آدم فهمیده اییه و درک میکنه ، تو فقط مواظب خودتو نی نی باش :)

آره واقعاها خداروشکر
میسی موژان جون
چشم عسیسم

خانمی چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 08:15 http://myloveveryglorify.blogfa.com/

سلام خانمی
بسلامتی همیشه سرشار از انرژی باشی
عکس هفت سینتم بزار
موفق باشی

سلام عزیزم.مرسی
چشم حتما
همچنین عزیزم

ارزو دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت 14:56 http://arezobanoo.blogsky.com/

مبارکه عزیزم تنبل نشو دیگه عکسم بذار
مواظب خود تو عشقتون باش

اینجا چون لب تاپو اینترنت دارم راحتتر میتونم عکس بذارم.
چشم گلم فدات

پریسا دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت 12:14 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

سلام النازی
انشاءالله به خوشی و دل خوش در کنار همسر و پسرت تو خونه جدید زندگی کنی

سلام عسیسممممممم
ایشالا قربون دهنت پریساجون

elnaz دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت 10:51 http://elnaz2502.mihanblog.com

سلام عزیزم
خوبی؟؟نی نی کوچولوتون چطوره؟؟

ان شاءالله زودتر کارات تموم شه خیالت راحت شه..عزیزم عروسیمون معلوم نیس شاید تابستون شایدم پاییز

سلام النازجان. خوبه خالش مرسی
مرسی ایشالا.
ایشالا خوشبخت شی گلم.

مهربانو یکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت 22:09 http://www.7168.blogfa.com

وااای نازی شما نینی داری الناز جون..اخی خدا سالم و سلامت نگهشداره برات و بسلامتی کلی خیر و برکت براتون بیاره
راجب اون بحث مامانت اینا و دایی و...من هیچی نگم بهتره والا
من از ته قلبم دعا میکنم محبت شوهرت و مادرشوهرت جای تمام کم و کاستی ها رو برات پر کنه چون میفهممت و میدونم حقته.
ای وای این مواد ضد عفونی خیلی بده منم یبار همچین کاری کردم واقعا خدا بهم رحم کرد...مخصوصاااا تو خونه های آپارتمانی که تهویه درستی هم نداره ک دیگه واویلا خیلی باید مراقب بود.

متچکرم مهربانوجون. ایشالا

قربونت عزیزم مرسی بابت دعای خوبت
آره بابا هوا تو خونه حبس میشه آدمو اذیت میکنه

خانوم خونه شنبه 22 اسفند 1394 ساعت 21:43 http://www.ganje-man.mihanblog.com

سلام الناز جان...
خوشبحالت هفت سینتم که بیشتر کامل شده....
عزیزم اصلا نباید حرص بخوری و استرس داشته باشی به فکر گل پسرت باشه خانومی....
ایشالا همه چی به خوبی حل میشه و علی اقا هم خدا رو شکر حالش خوبه...
چه خوب اونا رو حذف کردین

سلام عزیزم
آره کمش مونده.
الان خوبم وقتی تنهام فکد و خیال میاد تو کلم
ایشالا..شکر
آوره بابا اضافی و رو مخم بودن واقعا.

سما شنبه 22 اسفند 1394 ساعت 17:30 http://www.zendegiyaniin.blogfa.com

مبارکه الناز عزیزم ایشالا به سلامتی و خوشی تو اون خونه زندگی کنین
خدا رو شکر بخاطر سلامتی همسرت
مراقب نی نیت باش

مرسی عزیزممممممم ایشالا
آره واقعا شکر شکر شکر
چشم خاله یانگوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد